چشمه سبز گلمکان مظهر شکوه یزدان

چشمه سبز به عنوان چشمه ای که برای زرتشتیان از قداست فراوانی برخوردار بوده است از زمان های بسیار طولانی دارای ارزش و معروفیت فراوان بوده و حتی طوری که از نوشته های کتب قدیم برمی آید آب آن دارای قداست فوق العاده ای بوده است به طوری که یکی از بزرگترین شاهان ساسانی یعنی یزدگرد اول با خدم و حشم خود فقط به منظور شفا گرفتن از آب این چشمه مقدس راه طولانی پیموده و به کنار این چشمه فرود می آید .
در شاهنامه فردوسی نیز از چشمه سبز یاد شده است .ناگفته نماند که نام چشمه سبز در گذشته چشمه سو یا چشمه سوز بوده است . برخی قصه مرگ یزدگرد اول در کنار چشمه معروف سو را به چشمه گیلاس نبست داده اند که با بررسی دیگر کتب کهن این ادعا کاملا مردود می شود .
چشمه سبز در متون قدیم
از جمله قدیمی ترین کتاب هایی که در آن نام چشمه سبز آمده است کتاب نزهه القلوب حمد الله مستوفی است که در باب چشمه سبز می نویسد :
" بر جانب شمال بر قبه کوه به مسافت پنج فرسنگ بر گریوه بر آید که چشمه ایست که چشمه سبز می گویند و آبی شیرین و سبز بیرون می آید . امیر چوپان بر لب آن چشمه کوشکی ساخته است و بر بام کوشک بر آیند میانه چشمه می نماید و در شب جمعه آواز هایل از میانه چشمه ظاهر می شود . از آبادانی تا این چشمه پنج فرسنگ است و پارسایان در شب بر کنار چشمه احیا داشته اند. شتر آبی و گاو آبی و مردم آبی بیرون آمدن و چریدن دیده اند و آب این چشمه در میان صحرا می آید و بر آن عمارت و زراعت بسیار است ".( این امیر چوپان احتمالا همان امیرالامرای ابوسعید بهادر خان فرزند الجایتو از ایلخانان مغول و شوهر خواهر اوست .)( منظور از پارسایان در متن بالا پارسیان است .)
در همین کتاب در جایی دیگر می گوید :"بجیره چشمه سبز به ولایت خراسان به حدود طوس است دورش یک فرسنگ بود .ازو دو جوی بزرگست به نیشابور و توس می رود هر یک زیادت از بیست آسیاب گردان بود و هیچ ملاحی آن بجیره را نمی تواند برید و بقعرش نمی تواند رسید و حکایت اسپ که از آن برآمد و یزدگرد بزه کار را بکشت مشهور است ".
در این کتاب نام سه رودخانه ای که از نزدیکی چشمه سبز سرچشمه گرفته و به حدود نیشابور می رفته اند را نام برده است : آب دهر – بوشتحقان – آب فرخک
چشمه سبز و عبدالله مبارک
در بالای کوه چشمه سبز در جایی که به فیل گوش معروف می باشد قبری هست که در آن نوشته و اثری نیست و گویند قبر یکی از عارفان و زاهدان می باشد که در این جا درگذشته و به خاک سپرده شده است .
در سال های اخیر نویسندگان مقالات و کتاب آن قبر را به عبدالله بن مبارک مروزی که از علما و عرفای قرن دوم هجری بوده نسبت می دهند .
این که ایشان د ر ناحیه توس بدرود زندگی کرده باشد و یا در کنار چشمه سبز دفن شده باشد هیچ مدرکی و سند تاریخی ندارد .عبدالله بن مبارک یکی از بزرگان و شخصیت های عصر خود بوده و در تذکره های رجال علم و ادب از وی یاد شده است ."
در جلد هفتم همین کتاب چنین آمده است : " هنگامی که عبدالله بن مبارک مروزی درگذشت هارون پدر مامون مجلس عزا تشکیل داد و دستور داد مردم در مجلس عزای او شرکت کنند و به وی تسلیت بگویند " همین اشاره اهمیت این شخص را در آن زمان کاملا نشان می دهد که خلیفه عباسی که صاحب امپراطوری بزرگ اسلامی بود با این کار خواسته وجهه خود را در بین مردم نیکو جلوه دهد.
چشمه سبز و مرگ یزدگرد اول
در کتاب تاریخ سیاسی ساسانیان در مورد یزدگرد اول چنین آمده است :" بعضی او را پسر شاهپور سوم و برخی فرزند بهرام چهارم نوشته اند. در کتاب های پهلوی نام و لقب او با هم یزدکرت و زهکار (یزدگرد بزهکار به معنی فریبکار )آمده است ."

![]()
بلعمی در ترجمه تاریخ طبری می نویسد که یزدگرد:" خون ریختن هر روز افزون کردی و رعیت بیچاره شدند و خدای را به زاری همی خواندندی .از مداین به پارس شد و از پارس به کرمان آمد و آهنگ خراسان کد و هر کجا برسید ستم فراوان کرد و او را یزدجردالاثیم خواندندی بعضی یزدجردالخشن از بیدادی که کردی و 21 سال اندر ملک بود او را اجل نزدیک رسید .اسبی بیامد برهنه و بر در سرا پرده او بایستاد و هرگز کس اسبی از او نیکوتر ندیدیه بود .او را خبر بردند گفت زین و لگام بر نهید کس نیارست فراز شدن .به یزدجرد بگفتند بیرون آمد اسب بنواخت و زین و لگام برنهاد و تنگ بربست وپاردم اسب خواست که برکند.اسب لگدی بزد بر دل یزدجرد بمرد و اسب از آن جا برمید و زین بیفکند و تنگ بگسست و لگام بیفکند و کس ندانست که از کجا آمد و به کجا رفت . مردمان گفتند این فریشته بود خدای تعالی بفرستادش تا ما را با او برهاند. از پس او پسرش بهرام گور بنشست و بدان وقت که یزدگرد بمرد بهرام آن جا نبود و او را به تازی بهرام جور خوانند ."
همچنین در مجمل التواریخ درباره یزدگرد می نویسد: "منجمان گفتندش ترا زمان (مرگ)به چشمه سبز آید به طوس خراسان سوگند خورد که هرگز آن جا نرود . بعد از مدتی خون از بینی او بگشاد و هیچ علاجی نپذیرفت گفتند اندر خدای عاصی شدی بدین سوگند و آن جا رفت و آب خورد و خود را بشست و از آن بهتر شد .پس اسبی خنگ پیدا شد و گویند از آب برآمد و کس را پیرامون نگذاشت .یزدگرد برفت که بگیردش رام گشت .تا زین برنهاد چون به پاردم رسید لگدی زدش و بکشت و اسب ناپیدا گشت ."
نکته جالب این که در نوشته های مورخان رومی و در قصص سریانب جلد اول ص 8 یزدگرد را پادشاهی نیک سیرت و رحم دل می داند که هر روز بر بیچارگان نیکی می کرد و ظاهرا بدگویی نویسندگان کتاب های پهلوی از یزدگرد به سبب همین علاقه او به عیسویان و مهربانی یزدگرد با آن ها بوده است .در دوره او جنگ های طولانی مدت بین ایران و روم تقریبا به حالت صلح درآمد و او پس از سیصد سال برای نخستین بار کلیسای ایران را به رسمیت شناخت و در سال 409 میلادی برای زندانیان مسیحی اعلام عفو عمومی کرد و همه این ها بر موبدان و زردشتیان خوش نیامد و او را بزهکار خواندند.
از این چشمه رودخانه گلمکان سرچشمه می گیرد ." رودخانه گلمکان از شاخه های رودخانه دایمی و مستقل حوضه آبریز قره قوم که در جنوب مرکز شهرستان چناران جریان دارد .از کوه نوزل با ارتفاع 3247متر واقع در حدود 38 کیلو متری مرکز شهرستان چناران سرچشمه می گیرد .آبادی گلمکان را مشروب ساخته و در نهایت در سطح دشت پخش می گردد ومنبع تغذیه رودخانه نزولات جوی است و در جهت جنوب غرب به شمال شرق جریان دارد .طول رودخانه 25 کیلومتر و شیب متوسط آن 2% و در منطقه بی کربناته جریان دارد."{ فرهنگ جغرافیایی رودهای کشورجلد5و6 از سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح}