نوزاد از دهستان گلمکان و ازتوابع شهرستان چناران ، در میان دره ای کم عمق به فاصله حدوداً 30 کیلومتر شرق شهرستان چناران قرار گرفته است . این منطقه از نواحی ییلاقی قلمداد می شود .

مردم گلمکان نام روستا را نُزا وصاحب مقبره را به اشتباه متعلق به گهواره جنبان امام رضا می دانند .در حاشیه شرقی روستا ، تپه ای ماسه ای وجود دارد که بر فراز آن بنای معروف به آرامگاه خواجه عبدالرحمن گهواره گر احداث گردیده است.

ویژگی های متمایز و بررسی کالبد بنا احتمال ساخت آن رادر دو مرحله زمانی در ذهن متبادر می سازد .مصالح بنا را آجرهای مربع شکل تشکیل می دهند.سنگ قبر یا کتیبه اولیه آرامگاه از بین رفته و سنگ قبری مرمرین در سالهای اخیر بر مدفن خواجه تعبیه گردیده است .

سطح دیوار های بنا طی چند مرحله با گچ اندود گردیده است . در قسمت های فرسوده حداقل 4 لایه اندود گچ به ضخامت های مختلف قابل تشخیص است و نکته قابل توجه در گچ کاری بنا ، تفاوت رنگ لایه های گچ می باشد. گج به رنگ قرمز احزایی می باشد که به نظر می رسد مقصود از این عمل تزئین بنا بوده بر روی قسمتی از اندود گچ رنگی یاد شده و در دیوار سمت چپ ایوان ورود ی مقبره نقش هایی از قبیل قمه ، خنجر ، دست نقوش ردیف صلیب شکسته معروف به کلید یونانی نقش گردیده است . سنگ قبرهای قدیمی قبرستان سطح تپه از نوع سنگ های متوسط سیاه رودخانه ای و مربوط به دوره صفوی و قاجاریه می باشد .

 

"در غرب قصبه گلمکان نزدیک دهکده نوزاد گنبدی بلند در یک مکان مرتفع از دور دیده می شود و نظر مسافران و عابران را به طرف خود جلب می کند .جاده باریکی از دو سوی تپه به طرف بقعه کشیده شده و راه وصول به آن جا را برای مسافران و علاقمندان آسان ساخته است .

این بقعه تاریخی که در اطراف مشهد مقدس کم نظیر است از بناهای عهد تیموریان است که بر روی گور عبدالرحمان گهواره گر از عرفای قرن هشتم بنا گردیده است .بنا با آجری بسیار زیبا و هنرمندانه ساخته شده .مرحوم عبدالحمید مولوی درباره این گنبد و مزار مقاله مشروحی دارد که ما قسمت هایی از آن را که به اصل بنا ارتباط دارد در این جا می آوریم : «مقبره عبدالرحمن گهواره گر دارای یک گنبد بسیار متناسب و ظریف و رسا است و محیط گنبد نه متر است و ساقه گنبد بلند تر از معمول معماری قرون گذشته است و گنبدی که در بالای ساقه بنا شده شبیه یک غنچه نشکفته است که  ساقه ای دراز به غنچه اتصال یافته است .آجرهای بنا تمام تراش است و در کمال نفاست و ظرافت به کار برده شده است.

در چهار طرف گنبد رواق یا ایوان ها دور می زند ولیکن چون سال هاست مورد مراقبت و تعمیر نبوده سقف ایوان ها جا به جا ریخته و ناودان های سنکی بام آن جا افتا ده و مقداری از آجر های سقف را بارندگی برف و باران فرو ریخته است .مقبره عبدالرحمان گهواره گر در زیر گنبد  در حجره کوچکی است که قبر در وسط آن واقع شده است .

در گذشته بر روی قبر سنگ نبشته ای بوده است و سهامی از قریه نوزاد و آب رودخانه گلمکان وقف بر پختن بلغور در اطراف  مقبره بوده که افراد متعدی برای از بین بردن اوقاف مقبره سنگ قبر را برده اند .عرصه زمین زیر بنای مقبره شانزده متر در شانزده متر و جمعا دویست و پنجاه و شش متر  مربع شامل تمام ساختمان مقبره می باشد .

عرض رواق های اطراف پنج متر و ارتفاع بنا نیز پنج متر و نیم است و از پایه های ایوان ها چوب هایی برای استحکام و پشت بند گنبد نصب شده و سقف تمام رواق ها یا ایوان ها رو به خرابی است .نیازمندی شدید تعمیرات فوری و مراقبت کامل دارد . بلندی ساقه گنبد پنج متر است و ارتفاع نیزه گنبد از روی زمین چهارده متر و نیم  می باشد.

بلندی گنبد از پشت بام ایوان ها نه متر است در ورودی مقبره در طرف شمال واقع شده و در مقابل در تا قریب ده متر به طرف شمال راهی برای مقبره سنگ فرش کرده بوده اند که سنگ فرش مذکور به دو پایه آجری نیمه خراب منتهی می شده و آن دو پایه به منزله دروازه ورودی به فضای اطراف مقبره بوده است .»(۱)

(۱) خراسان ابنیه و مشاهیر – مجموعه مقالات عبدالحمید مولوی – به کوشش سید محسن حسینی – چاپ اول – 1389- ص 242-240

رباط یا بلغور خانه مزار گهواره گر


در انتهای پله های واقع در شیب تپه رباط اجری کوچکی شامل سه حجره برای زائرین و یک حجره برای مطبخ به حال نیمه خراب باقی است که زائرین مقبره در آن جا گوسفند کشته و اطعام کرده و در حجرات رباط متوقف می شده اند .

سروهای کهنسال مزار گهواره گر

در اطراف مقبره گهواره گر اشجار سرو کهن سالی به طور طبیعی روییده که فقط از آب برف و باران بهره مند است .

چون در نزدیکی مقبره واقع گردیده مردم به احترام مقبره از دست اندازی و شکستن و بریدن شاخه های اشجار خودداری کرده و این سروها هر یک چند بغل کلفتی و قطر دارند .

محوطه باستانی اطراف مزار

 در میان دره سمت غرب تپه ای که آرامگاه بر آن استوار گردیده ، محوطه ای باستانی وجود دارد که به استناد سفالینه های پراکنده بر سطح آن ، می توان آن را به قرون اولیه اسلامی محسوب کرد . از متنی که بر روی سنگ قبری در مقابل مقبره ای معروف به شیخ حافظ وجود دارد و با خط ثلث و کمی نامفهوم حکاکی گردیده و نیز به استناد با متون دیگر چنین بر می آید که عبدالرحمن گهواره گر در اواخر قرن هشتم در قید حیات بوده است . این سنگ قبر اینک در میان قبرستان قدیمی روستا ابرده علیا و در کنار راه شاندیز _ ابرده احداث گردیده است .(  مقبره مربوط به شیخ حافظ ابردهی از عرفای قرن 8 است که با مولانا ضیاالدین علی مایانی و عبدالرحمن گهواره گر مراوده داشته است)

 

آرامگاه گهواره گر توسط اداره کل میراث فرهنگی خراسان به طور اصولی مرمت و باز پیرایی گردیده و عملیات مورد نظر ان شاء الله همچنان ادامه خواهد داشت .

عبدالرحمن گهواره گر که بود ؟

عبدالرحمن گهواره گر از عرفای قرن هشتم بوده و در تعدادی از تذکره های شرح حال رجال علم و ادب و عرفان نام او آمده است .در بالای در ورودی بقعه این دو بیت نوشته شده است :

مقتدای اهل عالم هادی راه یقین                                            کرد اندر هفتصد و هفتاد یک عزم سفر

رفت از این غم خانه ویرانه بی اعتبار                                    جانب فردوس علیین روان گهواره گر"

."{ برگرفته از کتاب فرهنگ خراسان بخش طوس جلد اول نوشته عزیزالله عطاردی }

 در این بخش جهت روشن شدن شخصیت روحانی این عالم بزرگ عین نوشته كتاب نفحات‌الانس نوشته عبدالرحمن جامی آورده می‌شود: چنان كه جامی از قول شیخ حافظ ابردهی می‌نویسد: «وقتی در این ولایت (منظور توس) وبایی عظیم افتاد، چنانكه اكثر خلق از حیات خود مایوس گشتند. روزی مولانا رضی‌الدین علی مایانی از ده مایان به ابرده تشریف آورد و در بیرون ده نزول فرمود و مرا طلبید و گفت: امر چنین است كه همراه من بیایی و در سر قبر شیخ محمدخالد رحمه ا… تعالی در قریه اسجیل قرآن ختم كنی، شاید كه خدای تعالی این بلا را دفع كند. امتثال نمودم! اما به واسطه آن كه در آن فرصت خواجه عبدالرحمان گهواره گر* (قدس‌سره) كه از محبوبان و مجذوبان حضرت حق بود. (جل ذكره) در قریه اسجیل بر سر سنگی كه بر در تربت شیخ محمدخالد است می‌نشست و سخنان بلندی می‌گفت و خدمت مولانا رضی‌الدین علی در غایت تشرّع بود. من متفكر شدم كه: مبادا كه امری واقع شود كه مردم بلیت وبا را باز طلبند: چون به نزدیك اسجیل رسیدم. شخصی بیرون آمد. وی را از احوال خواجه پرسیدم. گفت حالی بر سنگ نشسته بود. ناگاه گفت كه قوچی می‌آید كه من حریف كله وی نیستم. از آن جا برخاست و در آن نزدیكی خراسی* بود به آنجا درآمد و در مغاكی پنهان شد. چون به ده رسیدیم و در سر زیارت فرو آمدیم و مردم ده جمع شدند. خبر رسید كه امیر علی بیك كه حاكم ولایت (منظور توس) به زیارت خواجه می‌آید. مردم ده به مولانا گفتند كه: خواجه به سبب شما به این خراس درآمده است. اگر علی بیك بیاید و خواجه را نبیند جای آن دارد كه بر ما غضب كند. خدمت مولانا متوجه خراس شد، چون به خراس درآمد فرمود كه مهمان را چنین دارند؟ چون خواجه آواز مولانا را شنید از آن مغاكی بیرون آمد و یكدیگر را كنار گرفتند و خواجه چیزی در گوش مولانا گفت. مولانا در گریه شد. مدتی همچنان ایستاده بودند. شخصی مرا گفت كه: امیر علی بیك بر در ایستاده و انتظار می‌كشد. من مولانا را تنبیه كردم. مولانا فرمود كه: امیر علی بیك منتظر شماست. خواجه بیرون رفت امیر علی بیك خواجه را دریافت. خواجه گفت: مغولك برو كه مهمان عزیز دارم. علی بیك روان شد و خواجه از عقب وی نعره می‌زد كه: هی مغولك بدو! وی می‌دوید تا از نظر خواجه غایب شد. بعد از آن خواجه و مولانا به زیارت (مرقد شیخ محمدخالد) درآمدند. و من از بیم آن كه مبادا خواجه سخنی بلند بگوید با مولانا گفتم كه: من قرآن به یك شبانه روز ختم می‌توانم كرد. مولانا فرمود كه امر به سه شبانه‌روز است. من ختم قرآن آغاز كردم. در اثنای تلاوت خواجه آغاز سخنان بلند كرد. مولانا بانگ بر وی زد. دیگر تا آخر صحبت. خواجه از آن سخنان هیچ نگفت. چون ختم تمام شد و از دعا فارغ شدند. یكدیگر را وداع كردند. حق سبحانه و تعالی آن بلیّت را به محض رأفت و رحمت خود دفع كرد."

(5) جامی ، عبدالرحمن، نفحات الانس من حضرات اقدس ، تصحیح محمود عابدی ، انتشارات سخن ، تهران ، 1386، چاپ پنجم ، صص 452و453

اکنون آرامگاه خواجه بزرگ عبدالرحمن گهواره گر همت سازمان میراث فرهنگی و گردشگری را می طلب تا به وبرانه ای تبدیل نگردد.